به گزارش سرویس اقتصادی «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ مساله کاهش نابرابری و برقراری عدالت اجتماعی علاوه بر اینکه از دیرباز مورد توجه بشر بوده و در بحثهای فلسفه سیاسی جایگاه قابل توجهی دارد، در دهههای اخیر در پی رشد نابرابری و البته رشد ذخیره علمی جوامع انسانی ضریب اهمیت روزافزونی پیدا کرده است. با برجسته شدن پارادایم توسعه انسانی در سراسر جهان، به مثابه یک عنصر محوری در توسعه کشورها محسوب میشود و توجههای نظری و عملی اندیشمندان و سیاستمداران در سراسر جهان معطوف به کاهش نابرابری شده است.
یکی از زبدهترین و برجستهترین اقتصاددانانی که در سالهای اخیر به دلیل انتشار مطالب متعدد و انجام کارهای جدی در زمینه نابرابری شناخته شده، جوزف استیگلیتز آمریکایی است. استیگلیتز در دورهای مشاور بیل کلینتون رئیس جمهور اسبق آمریکا و به مدت سه سال اقتصاددان ارشد بانک جهانی بوده است.
بنابراین علاوه بر اینکه کارشناسی حرفهای است تجربه حضور و مشارکت در مجامع سیاستگذاری را نیز دارد. استیگلیتز در شرح حال خود میگوید که صادقانه به توسعه و کمکرسانی در حل مشکلات کشورها علاقمند بوده است و به همین دلیل به همکاری با نهادهای بینالمللی روی میآورد؛ اما بعد از مدتی پی میبرد که این نهادها بیش از آنکه دغدغه رفع فقر و نابرابری و سایر مشکلات کشورهای در حال توسعه را داشته باشند، منافع گروهها و کشورهای صاحب قدرت و ثروت را در دستور کار قرار دادهاند و توصیهها و نسخههایی که میپیچند بر حول همین منافع میچرخد و نه علم و کارشناسی.
وی پس از دریافت و فهم عمیق این واقعیت، کتابی را تحت عنوان "جهانیسازی و مسائل آن" منتشر میکند و در آن به آسیبشناسی روند جهانیسازی میپردازد؛ فرایندی که هرچند دستاوردها و ظرفیتهایی برای جهانیان داشته، اما آسیبها و اشکالاتی جدی برای کشورهای ضعیف دارد که طرفداران افراطی و متعصب آن حاضر به پذیرش و اصلاح این اشتباهات نیستند. استیگلیتز بعد از انتشار این کتاب و سایر انتقاداتش به نهادهای بینالمللی شامل بانک جهانی، صندوق بینالمللی پول و سازمان تجارت جهانی، به صورت رسمی از بانک جهانی اخراج میشود.
نظامهای سیاسی اقتصادی جهان ما غیر منصفانه است
جوزف استیگلیتز افزون بر کتاب "جهانیسازی و مسائل آن" که شاید شاخصترین اثر او باشد آثار مکتوب دیگری نیز دارد و یکی از این آثار کتابی است که در ایران تحت عنوان "بهای نابرابری" به فارسی ترجمه شده است. وی در این کتاب بر ایده محوری برابری و نقد دیدگاه نیولیبرالها و محافظهکاران آمریکایی که از بازارگرایی افراطی انگلوساکسونی دفاع میکنند میپردازد و از این جریان با اصطلاح "دست راستی ها" یاد میکند. توصیف وضع موجود جهان و طرح برابری و انصاف به عنوان مهمترین مساله و گمشده جهان فعلی، نخستین گام استیگلیتز است.
وی میگوید امروزه درباره اینکه نظامهای اقتصادی و سیاسی ما غیرمنصفانه و ناعادلانه هستند توافق و درکی عمومی وجود دارد. خیزشهای مردمی از اروپا تا آسیا و آفریقا در سال ۲۰۱۱ موید همین موضوع است. وضع کشورهای مختلف جهان نامساعد است و امیدها و آرزوها به طور روزافزون تحلیل میرود.
نابرابری در سطوح و اشکال مختلف از جمله درآمد، ثروت و فرصتهای اجتماعی گسترش یافته و جوامع را دو قطبی کرده است. استیگلیتز با اشاره با جامعه آمریکا میگوید نابرابریهای فعلی در این کشور بیسابقه است و اقلیت ثروتمند هر روز ثروتمندتر و بقیه فقیرتر میشوند، آنهم نه از راه تولید ثروت که از راه قاپیدن ثروت و فرصت از دیگران. این نابرابری دموکراسی و ارزشهای اخلاقی ما را در معرض خطر قرار داده است.
نابرابری؛ محصول بازار و سیاستهای دولت
استیگلیتز معتقد است که نابرابریهای امروز در جهان و از جمله درون خود جامعه آمریکا ریشه در عملکرد بازارها و سیاستهای دولتها دارد. در اینجا استیگلیتز چند موضوع را نفی میکند:
۱. دیدگاه سنت فکری نظم خودانگیخته که میگفت پیگیری منافع شخصی در چارچوب مکانیزم بازار، منجر به خیر عمومی و رفاع همگانی میشود. بنیانگذار این سنت فکری همان بنیانگذار علم اقتصاد مدرن آدام اسمیت است. استیگلیتز این خوشبینی به بازار را قبول ندارد و با تکیه بر شواهد تجربی که عدم خودکاری و ناکاراییهای زیاد بازارها را عیان میکنند این خوشبینی را رد میکند. از نظر او عملکرد بازارها به گونهای بوده که منجر به نابرابری و ناعدالتی شده است.
۲. دوگانه دولت یا بازار: از نظر استیگلیتز دولت یا بازار نداریم، بلکه ترکیب دولت و بازار داریم و در واقع این سیاستها و خط مشیهای دولتهاست که عملکرد بازارها را تعیین میکند. به عبارتی هیچ بازاری بدون دولت کار نخواهد کرد. نیروهای سیاسی جهان ما طوری در خدمت منافع اقلیت ثروتمند رفتار کردهاند که مناسبات نابرابر گسترش پیدا کرده و شکاف فقیر و غنی بیشتر شده است.
۳. عدم نابرابرسازی بازارها: از نظر جوزف استیگلیتز یک بازار بهترین کارایی را هم داشته باشد، باز نابرابرساز و مولد شکاف اجتماعی است و این آسیب باید با دموکراسی و سیاستهای معطوف به عدالت اجتماعی تعدیل شود.
نقد بستههای سیاستی نهادهای بینالمللی
استیگلیتز نقدهای تندی را به این نهادها روانه داشته و آنها را به دلیل تسخیرشدگی توسط گروههای قدرت و ثروت و صدور نسخههای فاجعهبار برای کشورهای درحال توسعه بدون توجه به شرایط نهادی و ساختاری این کشورها، مورد انتقاد قرار داده است.
این نقدها متوجه اجماع واشنگتنی و سیاستهای توصیه شده توسط این اجماع شامل کاهش بودجه، آزادسازی و خصوصیسازی است. مثلا از نظر استیگلیتز تجارت آزاد همواره به ضرر کشورهای در حال توسعه بوده، چون اقتصاد این کشورها توان رقابتی و چانهزنی پایینی دارد.
و یا اینکه خصوصیسازی به دلیل فراهم نبودن مقدمات سیاسی و نهادی در این کشورها با فاجعه و فساد گسترده روبرو شده است. استیگلیتز میگوید نهادهای بینالمللی باید از سلطه گروههای ذینفوذ خارج شوند. بخشهای مختلف هم در خود کشور آمریکا و هم در نهادهای بینالمللی که برای جهان تصمیم میگیرند گرفتار تسخیرشدگی و تعارض متافع است و فقط منافع ثروتمندان را مورد توجه قرار میدهد. فشار جهانیسازی و آزادسازی تحرکات سرمایه بیشتر متوجه گروههای پایین و متوسط جوامع است و افزایش نقش بازارهای مالی، این نابرابری را عمیقتر کرده است.
چرا برابری مهم است؟
در نظریههای سنتی و متقدم اقتصاد توسعه و همچنین نظرات دست راستی های مورد نقد استیگلیتز، دیدگاهی وجود دارد که نابرابری را برای رشد و توسعه ضروری میبیند؛ دیدگاهی که در دهههای اخیر توسط بسیاری از کارشناسان از جمله خود استیگلیتز به چالش کشیده شده است. استیگلیتز این ادعا که نابرابری سبب افزایش کارایی و رشد میشود را بیپایه و اساس میداند.
از نظر او نابرابری چون رو به رشد است هزینه آن نیز روزافزون است و رشد و کارایی کل جامعه را به خطر انداخته است. بر خلاف تصورات رایج، نابرابری زیاد و ناموجه سبب ناکارایی و نامولد شدن اقتصاد میشود چون سرمایهگذاری بخش عمومی کاهش پیدا میکند و منابع موجود در فرایند رانتجویی صاحبان ثروت تلف میشوند.
در مقابل کاهش نابرابری میتواند سبب ارتقای رشد و تولید شود. نمونهاش هم تجربه برقراری مالیاتهای تصاعدی بر درآمد و ثروت است که در خود آمریکا پس از جنگ جهانی دوم تا دهه۱۹۷۰ به اجرا درآمد و با کاهش نابرابری در ثروتها و فرصتها سبب رشد بیشتر شد. استیگلیتز مدافع برابری در توزیع فرصتهاست تا همگان در جامعه امکان رشد و ارتقا داشته باشند. از نظر او احساس بیعدالتی و بیانصافی اگر شامل حال عده زیادی شود، اعتماد لازم برای رشد و کارایی را از بین میبرد.
دموکراسی در معرض خطر
استیگلیتز میگوید چیزی که فقط یک اقلیت را برنده کند و تمام کیک اقتصاد را بین آن اقلیت تقسیم کند قطعا نامش دموکراسی نیست؛ بنابراین دموکراسی با وجود نابرابری روزافزون در معرض خطر است و این امر در پدیدههایی مثل سرخوردگی از رای دادن و مشارکت سیاسی و سقوط سرمایه اجتماعی متبلور شده است. جریانهای قدرت مانند بانکها که شفافیتگریز و نظارتگریز هستند تلاش بر حذف گروههای متوسط و فقیر از صحنه مشارکت اقتصادی دارند. پدیده دیگری که رایج شده و از نظر استیگلیتز ریشهاش به عدم دموکراسی در اطلاعات و رسانه باز میگردد، اندیشهسازی و علمسازی در راستای منافع صاحبان ثروت است.
مثلا عدهای نابرابری را توجیه میکنند و یا با هرگونه سیاستی که ثروت و فرصت را در جامعه توزیع کند به مخالفت میپردازند. در راس این صاحبان منافع بانکها و موسسات مالی هستند که در رباخواری و نرخهای بهره بالا و وامدهی غارتی ید طولایی دارند.
در مجموع از نظر استیگلیتز اصلاح نابرابری از مسیر اقتصاد سیاسی میگذرد و لازم است که روندهای اقتصادی و سیاسی منصفانهتر و دموکراتیکتر شوند. او در دو کتاب "جهانیسازی و مسائل آن" و "بهای نابرابری" علاوه بر آنچه گفته شد راهکارهای قابل تامل دیگری را نیز طرح میکند.
گزارش از حسین احسانیزاده